فَلس

aivchn.adk@gmail.com

فَلس

aivchn.adk@gmail.com

دیشب بود که با خواهرم نشسته بودیم.
چه می‌کرد؟
برایم از خواب‌هایش می‌گفت. من قهوه دم کرده بودم. قهوه را عصر با دعوای مختصری از زنی پرمدعا و گوزو خریده بودم که طوری با من حرف می‌زد که انگار کارگر سیاه مزارع قهوه‌ی پدر اروپایی‌اش باشم. پدرسفیدپوست کون قرمزش.
من گفته بودم قهوه می‌خوام. گفته بود اسپرسو؟ گفته بودم نه..و آرام ادامه داده بودم نه اسپرگوز نه...حالا دیگه هر گوز عن‌بویی یاد گرفته بگوید اسپرگه و خوشحال باشد...
نمی‌دانم چه‌ام بود. فکر می‌کنم شلوغی دم عیدتان خسته‌ام کرده بود.
به‌هرحال جرعه‌های خوش‌طعم را می‌خوردم و او به من می‌گفت خواب دیده دستشویی‌ها کثیف است و او نمی‌تواند بشاشد. خواهرم می‌گفت.

خواب دیده که دستشویی‌ها بالا آمده و او نمی‌تواند برود دستشویی. یک دستشویی تمیز حتی پیدا نمی‌شود...و به من گفت برادرم هم به او گفته این خواب را می‌بیند.با یک مشت شاشو فامیلم.
چرا این‌همه بد نوشتم؟
آها به سئوال بالا جوابی نمی‌دهم و حالا یاد یک خاطره می‌افتم. روزی با کسی حرف می‌زدم و به او گفتم باید بروم دستشویی. گفته بود من هم می‌آیم. می‌دانید چیست؟ به نظرش دستشویی رفتن زن امری س.ک.س.ی است لابد...
و بله... ما هم‌چنان در این مملکت نقطه‌گذار میان واژه‌های سین. کاف. سین می‌زی‌ایم.

تفسیرش این بود که فضایی شخصی برای خودش ندارد. این را به انگلیسی سرچ کرد و فروید یونگش را درآورد.

باشه.